English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5007 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
backspace U حرکت نشانه گر یک واحد به چپ یا عقب
backspace U کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
backspace U کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
backward U جستجو برای دادهای که از موقعیت نشانه گر شروع میشود یا از انتهای فایل و به ابتدای فایل می رسد
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
columns U در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
column U در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
upsets U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
evert U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
reversion U برگرداندن
replays U برگرداندن
upset U برگرداندن
retorts U برگرداندن
retroject U برگرداندن
retort U برگرداندن
bring back U برگرداندن
rootle U برگرداندن
translate U برگرداندن
translated U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
reflects U برگرداندن
diverging U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
translating U برگرداندن
dishonoured U برگرداندن چک
regurgitating U برگرداندن
translates U برگرداندن
renvoi U برگرداندن
avert U برگرداندن
dishonours U برگرداندن چک
dishonors U برگرداندن چک
reflect U برگرداندن
dishonour U برگرداندن چک
replaying U برگرداندن
dishonouring U برگرداندن چک
blenching U برگرداندن
blench U برگرداندن
transact U برگرداندن
blenched U برگرداندن
replayed U برگرداندن
to send back U برگرداندن
turnover U برگرداندن
dishonoring U برگرداندن چک
dishonored U برگرداندن چک
reset U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
averted U برگرداندن
send back U برگرداندن
averting U برگرداندن
convert U برگرداندن
replay U برگرداندن
averts U برگرداندن
blenches U برگرداندن
replicated U برگرداندن تازدن
replicates U برگرداندن تازدن
replicate U برگرداندن تازدن
evoke U فراخواندن برگرداندن
decoded U برگرداندن رمز
decode U برگرداندن رمز
decodes U برگرداندن رمز
spades U بابیل برگرداندن
evoking U فراخواندن برگرداندن
evokes U فراخواندن برگرداندن
evocate U فراخواندن برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
replicating U برگرداندن تازدن
to pay back U برگرداندن افزودن
returned U مراجعت برگرداندن
return U مراجعت برگرداندن
re echo U دوباره برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
returning U مراجعت برگرداندن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
spade U بابیل برگرداندن
situs U موقعیت
condition U موقعیت
site U موقعیت
sites U موقعیت
situations U موقعیت
sited U موقعیت
situation U موقعیت
positioned U موقعیت
berthed U موقعیت جا
berthing U موقعیت جا
berths U موقعیت جا
occasioning U موقعیت
occasioned U موقعیت
position U موقعیت
occasions U موقعیت
occasion U موقعیت
location U موقعیت
orientation U موقعیت
locations U موقعیت
berth U موقعیت جا
lodgment or lodge U موقعیت
lodgment U موقعیت
line of position U خط موقعیت
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
to turn over U محول کردن برگرداندن
converted U برگرداندن وارونه کردن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
convert U برگرداندن وارونه کردن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
turns U تاه زدن برگرداندن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U بحال اول برگرداندن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
restores U بحال اول برگرداندن
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
beads U برگرداندن لبههای ورق
bead U برگرداندن لبههای ورق
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
turn U تاه زدن برگرداندن
converting U برگرداندن وارونه کردن
converts U برگرداندن وارونه کردن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
restored U بحال اول برگرداندن
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
restoring U بحال اول برگرداندن
supinate U بخارج برگرداندن دست
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
restitute U بحال اول برگرداندن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
intervert U سوی دیگر برگرداندن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
lies U موقعیت چگونگی
configuration U وضعیت یا موقعیت
storage location U موقعیت انباره
stimulus situation U موقعیت محرک
ground position U موقعیت زمینی
circumstantial U مربوط به موقعیت
social status U موقعیت اجتماعی
social situation U موقعیت اجتماعی
position U شکل موقعیت
firing position U موقعیت احتراق
lied U موقعیت چگونگی
exoposition U موقعیت اگزو
orientation U تشخیص موقعیت
d. of a situation U موقعیت باریک
plot U نقطه موقعیت
plots U نقطه موقعیت
plotted U نقطه موقعیت
monopoly position U موقعیت انحصاری
razor edge U موقعیت بحرانی
rest position U موقعیت سکون
orientation U تعیین موقعیت
radar location U موقعیت رادار
endo position U موقعیت اندو
status U اهمیت یا موقعیت
bit position U موقعیت ذره
Recent search history Forum search
2New Format
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1skirts
1coffee table conversation piece
1روحانی چندمین رئیس جمهور است
1the financial condition or position of a business enterprise
1چندمین
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com